تاثیر بالقوه تحریک مغناطیسی فراجمجمهای (TMS) بر افزایش تواناییهای شناختی افراد مبتلا به پارکینسون
اختلال شناختی می تواند در مرحله اولیه بیماری پارکینسون رخ دهد و خطر ابتلا به زوال عقل را افزایش می دهد. پارکینسون، دومین بیماری شایعی است که به علت تخریب نورونهای سیستم عصبی به وجود میآید. زوال نورونهای دوپامینرژیک در جسم سیاه مغز (Substantia Nigra)، منجر به پیدایش نقایص حرکتی در افراد مبتلا به این بیماری میگردد.
در حال حاضر، میدانیم بیماری پارکینسون، علاوه بر ایجاد نقایص حرکتی، منجر به ایجاد نقایص شناختی در مبتلایان نیز میگردد. این نقایص شناختی، حتی در مراحل اولیه پارکینسون نیز قابل مشاهدهاند و ریسک بروز دمانس را افزایش میدهند. تحقیقات اخیر، حاکی از وجود ارتباطاتی میان بروز نقایص شناختی و تغییر ساختار مغزی در قشر پشتی-جانبی پیشپیشانی (dorsolateral prefrontal cortex یا DLPFC) و هسته دمدار (Caudate Nucleus) میباشند.
در حالی که استفاده از درمانهای دوپامینرژیک، سبب بهبود عملکرد حرکتی بیماران مبتلا به پارکینسون میشود، درمانهای اندکی برای افزایش تواناییهای شناختی این بیماران یا جلوگیری از زوال آنها وجود دارد.
تحریک مغناطیسی فراجمجمهای، یک روش غیرتهاجمی است که با ایجاد یک میدان الکترومغناطیسی اطراف یک کویل، امکان آن را فراهم میآورد که به صورت موقت، فعالیت بخشی از مغز، تحریک یا مهار شود.
تحقیقات مربوط به تحریک مغناطیسی فراجمجمهای قشر پشتی-جانبی پیشپیشانی، نشاندهنده تاثیر بالقوه این روش بر افزایش کلی تواناییهای شناختی بیماران مبتلا به پارکینسون میباشد. هرچند مدت زمان پایداری این تغییرات مثبت شناختی، بسته به مدت زمان و روش تحریک، از چندین ساعت تا چندین ماه متغیر است.
به منظور واکاوی بیشتر نحوه اثربخشی روش TMS و چگونگی تاثیر آن بر فعالیتهای شناختی، تحقیقات آتی بیشتری مورد نیاز است.
نوشته های مرتبط