تازهترین کتابهای فارسی منتشر شدهی حوزهی علوم شناختی و مغز، پاییز ۱۴۰۰
از آخرین کتابهای فارسی حوزهی علوم شناختی و مغز که در پاییز ۱۴۰۰ منتشر شدهاند بیشتر بدانیم:
در این کتاب که توسط دکتر رضا رستمی، دکتر رضا کاظمی و مریم رستمی ترجمه شده است به مباحثی از جمله موارد زیر پرداخته شده است:
فناوری تعدیل عصبی: تلاشی در جهت طبقهبندی
تاریخچه استانداردهای علمی دادگان هنجاری QEEG
بهکارگیری روشهای پیشرفته در فعالیتهای بالینی
هموانسفالوگرافی: نوروفیدبک جریان خون مبتنی بر فوتون
درمان مغز با موسیقی: سطح مشترک مغز و موسیقی
نوروفیدبک در وابستگی به الکل و دارو
نوروفیدبک در کنترل درد
و ...
نظریهی آشوب شاخهای از علم ریاضی است که به دنبال عدم توجیه برخی از پدیدههای طبیعی به کمک قوانین نیوتن، با پیشرفت علم ارائه شد و به طور چشمگیری توسعه یافت.
تاکنون بسیاری از محققان در حوزههای مختلف علم مثل علوم اعصاب، مکانیک، اقتصاد، فیزیک و ... توانستهاند رفتارها و پدیدههای پیچیدهی مشاهده شده را به کمک مفاهیم مطرح شده در این نظریه توجیه کنند.
مولفان این کتاب دکتر علی مطیع نصرآبادی و دکتر گلناز بغدادی سعی کردهاند تمام مباحث درس نظریه آشوب chaos را به طور کامل پوشش دهند.
این کتاب با عنوان فرعی «مغزی که هر لحظه خود را تغییر میدهد»، اثری دیگر از دیوید ایگلمن عصبشناس است. مولف دراین کتاب تصویری متفاوت از مغز ارائه کرده است، و مینویسد: نورونهای مغز به همان اندازه که با یکدیگر همکاری دارند، به شدت با هم رقابت میکنند. یادگیری هرچیزی در طول عمر، مهارتی جدید، گوش دادن به آهنگی تازه، برانگیخته شدن احساسات با دیدن عکسی خاطره انگیز و شنیدن صدای کسی که دوستش دارید، همه اینها سبب میشود، مغزتان هر لحظه تغییر کند. در بخشی دیگر از این کتاب که توسط دکتر معصومه ملکیان و با حمایت ستاد علوم شناختی ترجمه شده، پاسخهایی در ارتباط با پرسشهایی همچون «وجه اشتراک ترک مواد مخدر و دلشکستگی چیست؟»، «آیا افراد نابینا واقعا از توانایی شنیداری بهتری برخوردارند؟» و «میزان انعطاف پذیری مغز چقدر است؟» ارائه شده است.
برخلاف بسیاری از آثار موجود در حوزهی علوم مختلف، راما چاندران مخاطب خود را ناگهان با حجمی از اطلاعات جدید و اصطلاحات تخصصی روبه رو نمیکند تا از این طریق دانستههای خود را به رخ بکشد. در بسیاری از نمونههای بالینی که از آنها نام برده میشود، خواننده را به نحوی در مسیر آشنایی با یک اختلال یا بیماری پیش میبرد، که خواننده احساس میکند در تمامی مراحل تشخیص و درمان حضور داشته است. این کتاب ماجراهای بیمارانی را به تصویر میکشد که دچار آسیب و یا ضایعهی مغزی شدهاند و در نتیجه تجربهی ذهنی یا ادراکی غیر عادی را گزارش میکنند و همهی موارد اطلاعات شگفت انگیزی از مغز را در اختیار ما میگذارد.
این کتاب توسط دکتر معصومه ملکیان و با حمایت ستاد علوم شناختی ترجمه شده است.
نوروتئولوژی یا علوم اعصاب معنوی یک حیطه بین رشتهای جدید است که به بررسی زیربناهای عصبی تجربیات مذهبی و معنوی میپردازد. این حیطه در سالهای اخیر توانسته است توجهات زیادی را در مجامع علمی و عمومی به خود جلب کند.
هدف کلی این کتاب آن است که اصول لازم برای نوروتئولوژی را مشخص سازد تا به عنوان مبنایی برای تحقیقات آینده مورد استفاده قرار گیرد. در این کتاب موضوع چالش برانگیز ارتباط عصب شناسی و الهیات، ارتباط میان علم و دین مورد بررسی قرار گرفته است و الهیدانان میکوشند با توسل به یافتههای عصبشناسی نشان دهند که این شاخه علمی مویدی بر اصالت تجربههای معنوی و دینی است. کتاب اصول نوروتئولوژی با همکاری مشترک چهار تن ازاساتید دانشگاه تهران و با حمایت ستاد علوم شناختی ترجمه شده است.
دکتر گلب سپرسکی به عنوان یکی از متخصصان رفتاری در این کتاب رایجترین انواع سوگیریهای شناختی پنهان را توضیح میدهد و نشان میدهد چگونه این سوگیریها چشم ما را به روی حقایق میبندد. او همچنین در این کتاب تکنیکهایی را آموزش میدهد که با تکیه بر آنها میتوان این سوگیریهای شناختی را کاهش داد و یا حتی از بین برد.
در بخشی دیگر از کتاب به ترجمهی صدیقه فرهادی، نوشته شده است: همهی ما میخواهیم روابط مثبت، سازنده و اصیلی را با اعضای خانواده، دوستان و همکاران خود تجربه کنیم، اما در این بین مدام در تلهی خطاهای مرتبط با تفکر گرفتار میشویم، خطاهایی که به شدت به روابط ما در سطح افراد و جامعه آسیب میرسانند. این خطاها سوگیریهای شناختی نامیده میشوند و تا زمانی رخ میدهند که مغز ما براساس پیش فرض های خود دست به تفسیر اطلاعات میزند.
در کتاب «مرزهای آگاهی: شکلگیری زمان و واقعیت در عملکرد مغز» ترجمهی دکتر مهرنوش خاشابی، تلاش شده است براساس علم اعصاب پاسخی برای فهم آگاهی ارائه و برای مخاطب روشن شود که تحقیقات مدرن در مورد مغز الزاما چند علم است.
«پوپل» درکتاب حاضر تلاش میکند تا نشان دهد که «ذهن ناهشیار» وجود دارد. وی در فصلهای کوتاه الگوهایی را در کلام و شعر جستجو میکند تا نشان دهد چگونه ساعت زیستی فرد بر تجارب کاری، افسردگی، خواب، بیداری و بیحوصلگی او تأثیر میگذارد. او و همکارانش با آزمایشهای گوناگون به مدلی سلسه مراتبی از تجربهی زمانی انسان دست مییابند و تعریفی جدید از آگاهی ارائه میدهند.
نوشته های مرتبط