معرفی و مرور کتاب: زبان در مغز ما، پیشگفتار، مقدمه، فصل اول آنجلا فردریچی (۲۰۱۷)
سخنران: نیره جودی (دانشجوی دکتری زبانشناسی، دانشگاه علامه طباطبائی) تاریخ: ۲۶/۱/۱۴۰۰، ساعت: ۱۹-۱۷
سخنران: نیره جودی (دانشجوی دکتری زبانشناسی، دانشگاه علامه طباطبائی)
تاریخ: ۲۶/۱/۱۴۰۰، ساعت: ۱۹-۱۷
کتاب فردریچی ۲۰۱۷ در چهار بخش، هشت فصل و ۲۹۹ صفحه تنظیم شده است فهرست کتاب به شرح زیر است:
- یشگفتار نوآم چامسکی
- پیشگفتار نویسنده
- سپاسگزاری
- مقدمه
- زبان ویژگیِ منحصر به بشر
- زبان نظام شناختی خاص
- زبان نظامی مغزی
- بخش اول
- کارکردهای زبان (سطوح زبانی) در مغز: از درونداد آوایی تا درک جمله،
- سیری در مطالب اصلی
- درک و تولید زبان: پایۀ دانش مشترک زبان
- درک و ارتباط زبان: فرای نظام هستهای زبان
- بخش دوم
- ساختار شبکۀ زبان
- کارکرد شبکۀ زبان
- بخش سوم
- دورۀ حساس مغز برای یادگیری زبان
- رشدشناسی عصبی شبکۀ زبان
- بخش چهارم
- فرگشت زبان
- پایههای عصبی زبان
در بخش اول (فصل ۱و ۲) کارکردهای پایهای زبان و بنیانهای مغزی آنها از درونداد شنیداری تا درک جمله، با توجه به «زمان» و «مکان» رویداد پردازشهای آنها را شرح میدهد. نظام پیچیدۀ زبان را به زیربخشهایش تجزیه میکند و سپس این اجزا و قطعات را کنارهم میگذارد تا انگارهای نوروآناتومیکی کارکردی برای درک زبان به دست دهد.
در ادامۀ فصل ۱ در فصل ۲ به مسائلی فرای مبحث درک زبان میپردازد. دادههای تجربی در پشتیبانی از این دیدگاه فراهم میشود که دانش پایهای مشترک برای درک و تولید زبان وجود دارد. همچنین به صورت خلاصه به جنبههایی از ارتباطات پرداخته میشود که بخشی از نظام هستهای زبان نیست.
در بخش دوم کتاب که شامل فصل ۳ و ۴ میگردد شرحی ساختاری و کارکردی از شبکۀ زبانی به دست داده میشود که مناطق مختلف مربوط به زبان در مغز را به هم مرتبط میکند. نویسنده در این مرحله ویژگیهای مکانی و زمانی شبکه عصبی زبان را ترسیم میکند؛ با پیشنهاد مدار پویای عصبی برای زبان نواحی مرتبط به زبان در مغز بزرگسالان را توصیف میکند.
در بخش سوم کتاب (فصل ۵ و ۶) دربارۀ بنیانهای مغزی زبانآموزی بحث میشود و چگونگی رشد زبانی در سالهای ابتدایی کودکی و جنبههای آموختن زبان دوم را میکاود. در این مرحله دربارۀ شرایط نوروبیولوژکی رشد زبانی میآموزیم. انگارهای عصب-شناختی از هستی زایی زبان و به اطلاعات مربوط به این موارد میپردازد.
در بخش چهارم (فصل ۷ و ۸)، ابتدا به فرگشت زبان و محدودیتهای عصبی زیرساختی پرداخته میشود و سپس مباحث مطرح در فصلهای مختلف درکنار هم قرار میگیرد . در پایان دیدگاهی منسجم دربارۀ بنیانهای عصبی نظام هستهای زبان به دست داده میشود.
نویسنده امیدوار است با پیش رفتن مباحث کتاب، همراه بحث دربارۀ دادههای بیشتر در ابتدا با طرح انگارهای کارکردی محض که سپس بهسوی انگارهای عصب-شناختی پیش میرود و پیچیدهتر میشود خواننده را به پایگاه دادهای غنی دربارۀ زبان و مغز هدایت کند. در این کتاب خواهیم دید که نواحی زبان-مرتبط متفاوت نیز در مغز نمیتواند به تنهایی زبان را شرح دهند و تبادل اطلاعات بین این مناطق توسط الیاف و رشتههای عصبی موجود در مادۀ سفید برای رشد و فرگشت زبانی حیاتی است.
چامسکی در پیشگفتار دربارۀ دستاوردهای فردریچی چنین مینویسد:
«مهمترین نتیجۀ فردریچی به بخشی خاص از ناحیۀ بروکا ((BA 44 and BA 45 و بخشی از رشتههای عصبی مادۀ سفید در قسمت پشتی/بالایی مربوط میشود که منطقۀ BA 44 را به قشر گیجگاهی پسین مرتبط میکند.
فردریچی بیان میکند که «این الیاف را میتوان پیوندی گمشده دانست که باید برای امکان یافتن ظرفیت زبان کامل فرگشت یافته باشند.
این نتیجه با شواهدی پیشتیبانی میشود؛ شواهدی که در آنها نشان داده شده است که این مسیر پشتی در میمونها و شامپانزه ها ضعیف است و در نوزادان نیز هنوز میلین نشده و قوت کافی ندارد اما در بزرگسالان با مهارتهای زبانی، کاملاً قوی شده است.
آزمایشها گزارش میدهند که «درجۀ میلین شدگی میتواند رفتار در پردازش پیچیدۀ نحوی جملههای غیر قابل قبول/ نامتعارف را پیشبینی کند و افزایش قدرت مسیر بیان شده با پردازش ساختهای نحوی پیچیده رابطۀ مستقیم دارد». نتایج آزمایشهای گوناگونی بیان میکند که «این رشتههای عصبی و چگونگی وضعیت آنها را میتوان دلیل تفاوت تواناییهای زبانی در بزرگسالان و نوزادان یا میمونها دانست». فردریچی میگوید: « این ساختارها باید فرگشت یافته باشند تا برای ظرفیت پردازش نحوی سودمند باشند؛ ظرفیتی که مرکز قوۀ زبانی بشر است». بنابراین BA 44 مسئول تولید ساختارهای پایگانی نحوی است و بر همین اساس «درسطح نوروفیزیولوژیکی مشخصههای ویژهای دارد» که با دیگر بخشهای مغز در هر دو سطح کاربردی و ریزساختاری تفاوت دارد. بهویژه، در بخش بطنی ناحیۀ BA 44 محاسبات ابتدایی نحوی (در سادهترین مورد ادغام) صورت مییابد در حالی که در مناطق همجوار آن عملیات مختلف و مستقل از پردازش ساختار نحوی انجام میشود. همچنین BA 45 مسئول پردازشهای معنایی است. در درون ناحیۀ بروکا شبکههای عصبی زبان و کنش از هم تفکیک میشوند. اینها یافتههای مهمی هستند و مسائل ضمنی و مهمی را مطرح میکنند که با پژوهشهای بیشتر تثبیت یا تکمیل میشوند. اثر فردرریچی مرور زمینههای مهم و اساسی را در بردارد. تا نمونهای از عنوانهای بررسی شده و نتایج آنها را به دست دهد، او به بررسی مطالعات دربارۀ پردازش نحوی و معنایی میپردازد.
او شواهد مربوط به تخصیص یافتن نیمکرۀ راست مغز به پردازش نوای گفتار در مراحل ابتدایی فرگشت را بررسی میکند و به چگونگی پردازش نوای گفتار در کسری از ثانیه میپردازد. پژوهشهای تجربی فرایندهای تولید را آشکار میکنند که مقدمۀ برونیکردن است. مسائل تولید، اگرچه با توجه به کارهای پیشروان این زمینه Ursula Bellugi و Ann Petitto و دیگران، اکنون میدانیم نشانه کاملاً در دسترس برونیشدگی است و در دیگر جنبههای مرتبط ممکن بسیار شبیه گفتار است، فردریچی این نتیجه را مطرح میکند که « نظام عصبی زبان بهصورت گستردهای از دیگر حوزههای حسی و ادراکی مستقل است». مناطق مغزی به پردازش اطلاعات نحوی-معنایی و پردازش جملههای پیچیده و غیرقابل قبول/نامتعارف اختصاص یافته است. پژوهشهای رفتاری و عصبشناختی نشان میدهند مهارت زبانی با روشهای نظاممند و بسامان و همگانی توسعه مییابد؛ با دورههای نیمه حساس مشخص برای حساسیت. همانطور که مشاهدات رفتاری و عصبی بر روی تخصیص قلمروهای خاص عصبی در مغز به پردازش ساختارها و فرایندهای نحوی نشان میدهد تا سن ۲-۳ سالگی کودکان دانش نحوی مهمی به دست آوردهاند اگرچه کسب مهارت کامل زبانی تا اوایل بلوغ ادامه مییابد. نتیجۀ این اکتشافات گسترده روشنگر مسائلی است که تاکنون در این حوزۀ گسترده و همچنان به سرعت در حال توسعه بررسی و معلوم شدهاند و تصویری از دورنمای این حوزه ترسیم میکند». (نوآم چامسکی، نوامبر ۲۰۱۶: کمبریج، ماساچوست).
نوشته های مرتبط