تصویربرداری از مغز انسان نشان دهندهی صورتهایی از فعالیت در مغز است که با حالات هوشیاری و بیهوشی در ارتباطند
به گفتهی گزارشات جدید، مغز انسانهایی که در حالت نباتی، نیمه هوشیار، یا کاملا هوشیار قرار گرفته اند، پروفایل فعالیت متفاوتی از یکدیگر دارند.
به گفتهی گزارشات جدید، مغز انسانهایی که در حالت نباتی، نیمه هوشیار، یا کاملا هوشیار قرار گرفته اند، پروفایل فعالیت متفاوتی از یکدیگر دارند. نتایج این مطالعه نشان میدهد که، در مقایسه با کسانی که سطح هوشیاری پایینی دارند، مغز افراد سالم دارای ارتباطات بسیار پویا و پیچیده میباشد.
این مطالعهی جدید، یک پیشرفت بزرگ در تشخیص "اثر انگشت متمایز" هوشیاری در مغز انسان ایجاد کرده و درهای جدیدی به سوی مشخص کردن حالات هوشیاری در گستره ای از شرایط مختلف باز کرده است.
یک شخص ممکن است به صورت موقت، مثلا در حین خواب یا بیهوشی (در اتاق عمل)، و یا به صورت دائمیتر (که در برخی صدمات مغزی دیده میشود) هوشیاری خود را از دست بدهد. با این حال، اگرچه بی هوشی خود را به صورت رفتاری، با عدم پاسخ به برخی محرکهای بیرونی، نشان میدهد، ولی چنین رفتاری لزوما نتیجهی بیهوشی نیست.
برخی از افرادی که به نظر میرسد به محرکها پاسخ نمیدهند، ممکن است فعالیت مغزی مشابه با افراد کاملا هوشیار (هنگامی که از آنها خواسته میشود یک فعالیت فیزیکی را تصور کنند) داشته باشند. چنین پاسخ ذهنی در نبود فیدبک جسمی، یک عارضه شناخته شده، به نام گسستگی شناختی-حرکتی میباشد.
در نتیجهی تمام این موارد، محققان به دنبال آن هستند که تصویر بهتری از آنچه در واقع در مغز در حالت هوشیاری و بی هوشی رخ میدهد، به دست بیاورند. در برخی مطالعات، ثبت EEG در افراد در حال خواب، تحت بیهوشی یا بعد از صدمهی مغزی، الگوهایی از فعالیت مغزی مرتبط با هوشیاری را نمایش داده است. اما چنین اندازه گیریهایی اطلاعات مکانی مناسبی درباره فعالیت مغزی به دست نمیدهد. با استفاده از fMRI ما خواهیم دانست که این فعالیتهای مغزی در کجا رخ میدهد.
محققان روی 47 داوطلب سالم، و 78 بیمار اسکن fMRI انجام دادند که برخی از آنها در حالت سندروم بیداری غیر پاسخگو (UWS) بوده (حالتی نباتی که در آن چشمها باز است اما هیچ نشانهای از حرکت ارادی دیده نمیشود)، و یا در حالت هوشیاری حداقلی MCS (حالتی که در آن رفتارهای پیچیده تر دیده میشود، مانند تعقیب حرکت یک جسم با چشمها) اما تبادل افکار یا احساسات انجام نمیشود. این اسکنها توسط یک تیم بین المللی همکار، در سه مرکز پاریس، نیویورک و لیژ، انجام شد.
دادههای حاصل از اسکن fMRI، که تقریبا 400 اسکن در مدت 20 دقیقه برای هر بیمار، تولید میکرد، برای یافتن الگوهای فعالیت قابل تمایز، به صورت محاسباتی تجزیه و تحلیل شد. 4 الگو از دادههای هر مرکز استخراج شد. و برای دوتا از این الگوها، احتمال رخ داد هر یک برای هر فرد، به تشخیص پزشک بستگی داشت.
برای مثال، افراد سالم، با احتمال بیشتری الگوی شمارهی یک (که دارای پیچیدگی مکانی بسیار و اتصلالات بین منطقهای که نشان دهندهی هماهنگی سرتاسری مغزی است) را بروز میدادند. بیماران حالت UWS به ندرت الگوی شماره یک را نشان داده، و بیشتر الگوی شمارهی 4 را بروز میدادند (پیچیدگی بسیار پایین و اتصالات بین منطقهای کاهش یافته ). به صورت کلی هم، بیماران MCS در بین این دو قرار میگرفتند. رخ دادن الگوهای شماره 2 و 3 در کل گروه تقریبا دارای احتمال یکسانی بوده است.
تیم تحقیقاتی سپس یک مجموعه 11 نفری از بیماران را در مرکزی در اونتاریو کانادا مورد بررسی قرار داد. باز هم چهار الگوی مشخص در تصاویر fMRI شناسایی شد. 6 بیمار از این مجموعه در حالت UWS بوده و اغلب الگوی شماره 4 را بروز میدادند، در حالی که 5 بیمار باقی مانده، که دچار گسستگی شناختی-حرکتی بودند، بیشتر الگوی شماره 1 را بروز میدادند، و شواهد قبلی برای هوشیاری در این بیماران راحمایت میکردند.
با این مجموعهی ترکیب شده از بیماران، مراکز، دستگاههای تصویربرداری و محققان، احتمال شکست این پروژه بسیار بالا بوده است.
داشتن نشانههای قابل شناسایی از هوشیاری و بی هوشی، در نهایت میتواند به پزشکان و خانواده بیماران کمک کند که تصمیمات مشکل خود، در رابطه با ادامه دادن اتصال بیمار به دستگاه و زندگی در حالت نباتی، را بهتر اتخاذ کنند. همچنین این امر میتواند بینش جدیدی برای تشخیص اثر گذاری برخی روشهای بازتوانی یا درمانهای دیگر، به دست دهد.
نوشته های مرتبط