اختلال شخصیت مرزی، اختلال دو قطبی و اسکیزوفرنی چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟
دکتر بلا شانزر، روانپزشک کالج پزشکی Baylor، اعتقاد دارد که دانستن تفاوتهای بین عبارات "اختلال شخصیت مرزی BPD"، "اختلال دو قطبی"، و "اسکیزوفرنی" بسیار مهم است.
دکتر بلا شانزر، روانپزشک کالج پزشکی Baylor، اعتقاد دارد که دانستن تفاوتهای بین عبارات "اختلال شخصیت مرزی BPD"، "اختلال دو قطبی"، و "اسکیزوفرنی" بسیار مهم است. او هر یک را به شرح زیر توصیف میکند:
اختلال شخصیت مرزی
این عبارت معرف یک اختلال شخصیتی است که در آن فرد دچار نوسانات خلقی زیادی میشود. به گفتهی شانزر، "یکی از فاکتورهای اصلی این اختلال، دیدن دنیا به صورت سیاه و سفید است، پس هرچیزی در یک سمت طیف قرار میگیرد؛ یا در نهایت خوب، و یا در نهایت بد. اغلب افرادی که از این اختلال رنج میبرند، دارای روابط اجتماعی ناقص میباشند."
نشانههای BPD شامل این موارد است:
- درگیر شدن در رفتارهای مضر و ناهنجار
- عدم ثبات احساسی
- ترس از تنها شدن
- داشتن نگاههای سفت و سخت و متعصبانه به افراد و دنیا
- داشتن افکار خودکشی به صورت مزمن، یا تلاش برای انجام آن
اگرچه این اختلال تا پایان عمر همراه فرد خواهد بود، راههایی وجود دارد که برخی از رفتارهای مرتبط به آن را مدیریت، کنترل و حتی درمان کرد.
اختلال دو قطبی
اختلال دو قطبی یک اختلال خلقی است که از تغییرات حالات خلقی، همراه با بازههای زمانی تشکیل شده که فرد در آن احساس جنون یا افسردگی دارد. شانزر میگوید: مجنون بودن به این معنی است که برای یک دوره زمانی، معمولا 4-5 روز، فرد به شدت خوشحال یا زودرنج میشود. در این مدت، خواب کمی وجود دارد، و معمولا فرد گفتارهای تحت فشار از خود بروز میدهد.
علاوه بر آن، آنها دارای ویژگی هستند که میتواند خطرناک باشد؛ فعالیتهای هدایت شده توسط هدف. برای مثال، کسی که جنون را تجربه میکند، ممکن است تمام شب را بیدار مانده و خانه را تمیز کند. از جنون رفتارهایی حاصل میشود، که میتواند منجر به رفتارهای بسیار خطرناک، و یا حتی بستری شدن در بیمارستان شود.
نشانههای افسردگی شدید در متن اختلال دو قطبی شامل این موارد است:
- از دست دادن علاقه مندی برای انجام هرگونه فعالیتی
- داشتن احساس گناه، بدون هیچ دلیلی
- مشکل در تمرکز کردن
- ناتوانی در خوابیدن و حس خودکشی
اسکیزوفرنی
افرادی که به اسکیزوفرنی مبتلا هستند، روان پریشی، یا ناتوانی در تمایز بین باورها و واقعیت را تجربه میکنند. شانزر میگوید عمدهترین جزء روان پریشی را میتوان توهم یا خیالاتی شدن دانست. اینها نشانههای مثبت روان پریشی هستند، که عمدتا به وسیله دارو قابلیت درمان دارند.
نشانههای منفی، که ممکن است روی عملکرد فرد تاثیر بگذارد، شامل افول شناختی، محدودیت در پاسخهای احساسی، یا سرکوب شدن عاطفی میباشند.
" برای مثال، وقتی شما با کسی صحبت میکنید که به اسکیزوفرنی مبتلاست، مممکن است متوجه شوید که آنها لبخند نمیزنند، خیره شدنشان ناخوشایند یا ناراحت کننده است، حس شوخ طبعی که از آنها انتظار دارید را ندارند، و متوجه اشارات اجتماعی نمیشوند."
برای بسیاری از افرادی که مبتلا به اسکیزوفرنی هستند، نشانههای منفی چالش برانگیزتر از نشانههای مثبت است، و درمانشان نیز مشکلتر است.
خاتمهی چالش تشخیص
شانزر میگوید پایان دادن به چالشی که در شناسایی بیماریهای روانی وجود دارد، مهم است، چرا که کمک میکند افراد بیشتری راهنمایی و درمان دریافت کنند.
او میگوید: "خودکشی در ایالات متحده به نسبت همه گیری نزدیک میشود. اینها بیماریهای پزشکی هستند، و همانند همه بیماریهای پزشکی، نیاز به درمان دارند. نزدیک به 50-75 درصد از بیماران به یکی از انواع درمانی پاسخ میدهند، و ما درمانهای مبتنی بر مدارک و مستندات را هم در این بین داریم. یک بیماری ذهنی، نمیتواند یک شخص را تعریف کند. یک فرد به خودی خود روان پریش نیست. آنها به اسکیزوفرنی مبتلا هستند، ولی جنبههای بسیار بیشتری از زندگی و شخصیت آنها وجود دارد، که آنها را در نهایت به کسی که هستند، تبدیل میکند."
منبع: کالج پزشکی بایلور
نوشته های مرتبط