نگاهی جدید بر عملکرد حافظه
تحقیقات نشان دادهاند که حافظهی توصیفی وابسته به اطلاعات آگاهانهای میباشد که اخیرا یادگرفته شده است. محققان به این موضوع پی بردهاند که حافظهی آگاهانه در افرادی که با آسیب هیپوکامپ مواجه شدهاند در معرض خطر میباشد.
تحقیقات نشان دادهاند که حافظهی توصیفی وابسته به اطلاعات آگاهانهای میباشد که اخیرا یادگرفته شده است. محققان به این موضوع پی بردهاند که حافظهی آگاهانه در افرادی که با آسیب هیپوکامپ مواجه شدهاند در معرض خطر میباشد. یافتهها اطلاعات جدیدی را در خصوص اینکه چگونه هیپوکامپ حافظه را پردازش میکند، ارائه میدهند.
دکتر کریستین اسمیت و دکتر لری اسکوئر، از دانشگاه کالیفرنیا، یافتهاند که حافظهی توصیفی، حقایق و رویدادها را بر اساس اطلاعات آگاهانهای که قبلا یادگرفته شده به یاد میآورد. یافتهها نشان میدهند که چگونه هیپوکامپ در پردازش موثر بوده و همچنین اطلاعات آگاهانه در افراد مواجه با آسیب به هیپوکامپ در خطر قرار دارند. اسمیت بیان کرد:"بررسیهای ما نشان میدهد که آگاهی یک ویژگی کلیدی برای حافظهی توصیفی است".
بررسیهای قبلی نشان دادهاند که آسیب به لوب تمپورال میانی، منطقهای شامل هیپوکامپ، میتواند موجب اشکال در حافظهی توصیفی شود. این نوع از حافظه، توانایی به یادآوردن حقایقی از گذشته و رویدادها، در ارتباط با هیپوکامپ بوده و از طریق یادآوری مستقیم بیان میشود. نوع دیگری از حافظه، غیرتوصیفی، مربوط به مهارتها و عادتهای فراگیری شده مربوط میشود؛ مانند انواع دیگر یادگیری که براساس کارایی میباشند نه یادآوری. به نظر نمیرسد که حافظهی غیرتوصیفی تحت تاثیر آسیب لوب تمپورال میانی قرار بگیرد. برای مثال فردی با آسیب به این ناحیه ممکن است هنوز بلد باشد که چگونه دوچرخه سواری کند اما احتمالا نتواند به یاد بیاورد که روز قبل چه کاری انجام داده است.
محققان به این نتیجه رسیدهاند که هیپوکامپ در حافظهی توصیفی برخلاف غیرتوصیفی نقش دارد اما اینکه دقیقا چگونه هیپوکامپ هنگام فراگیری اطلاعات عمل میکند، بررسی نشده است.
به گفتهی اسکوئر:"مشکل اصلی در فهم حافظه و بررسی اختلالات حافظه، بحث طبقه بندی است. در اینجا کدام نوع حافظه وجود دارد، ویژگیهای هرکدام چیست و کدام سیستمهای مغزی برای هرکدام اهمیت دارد؟"
یک تئوری این است که حافظهی توصیفی مرتبط با اطلاعات آگاهانهای است که یادگرفته شده است. تئوری دیگر مبتنی بر این است که چگونه مغز اطلاعات را پردازش میکند نه براساس اطلاعات آگاهانه. برای مثال براساس نظریهی دوم نقش لوب تمپورال میانی در برقراری ارتباط میان روابط آیتمهای مختلف است، صرفنظر از اینکه آیا فرد از اطلاعات یادگرفته شده آگاهی دارد یا خیر.
برای بررسی این دو نظریهی رقیب، اسمیت و اسکوئر ازپنج نفر با حافظهی تضعیف شده در اثر آسیب به لوب تمپورال میانی استفاده کردند. بیماران با میانگین سنی ۶۳ سال، دارای فراموشی به دلایل مختلف بودند. دو نفر پس از اوردوز در اثر مصرف الکل در نتیجه نقص سیستم تنفسی فراموشی گرفته بودند، یک نفر در اثر ایسکمی، یک نفر در اثر التهاب بافت عصبی و نفر آخر هم بدون دلیل مشخص. اسکن مغزی نشان داد که در این افراد حجم هیپوکامپ کمتر از حالت طبیعی میباشد. در ضمن در این تحقیق از ۶ فرد سالم برای گروه کنترل استفاده شد.
حافظهی شرکت کنندگان بوسیلهی آزمایشی به نام "اثر دستکاری" بررسی شد. در این روش به آنها تصویری نشان داده میشد که برای آنها آشنا بود و البته این تصویر یا بدون تغییر نشان داده میشد یا تغییری در آن اعمال میشد. بر اساس این روش، آزمایش شوندگان زمان بیشتری را برای تشخیص تصویر تغییر داده شده نسبت به تصویر بدون تغییر صرف میکردند. اما نتایج نشان داد که این "اثر دستکاری" تنها هنگامی که شرکت کنندگان بدانند که تصویری دستکاری شده، رخ میدهد.
در فاز آزمایش ۲۴ عکس ، هرکدام در ۵ ثانیه برای افراد پخش میشد. پس از استراحتی کوتاه، دوباره تصاویر برای افراد پخش میشد. پس از استراحت، دوباره تصاویر برای افراد پخش میشد، با این تفاوت که ۱۲ تای آنها دستکاری شده بودند و۱۲ تای آنها دست نخورده باقی ماندند. تغییرات به این صورت بودند که یا چیزی به تصویر اضافه میشد یا حذف میشد. برای مثال در تصویری که کامیونی در جلوی فروشگاهی قرار داشت، کارگری در جلوی آن بود که در عکس بعدی حذف شد.
در جلسه ی بعدی این پروسه با ۲۴ عکس دیگر تکرار شد. حین آزمایش، افراد بوسیله ی ردیاب چشمی مورد بررسی قرار میگرفتند تا به طور دقیق مشخص شود شرکت کنندگان به کجای تصویر نگاه میکنند.
درطی مرحلهی سوم به آنها گفته میشد تا به دنبال تغییر احتمالی بگردند. سپس از آنها پرسیده میشد که آیا هر عکس دستکاری شده یا بدون تغییر است و اینکه تا چه حد از جواب خود اطمینان دارند. در نهایت تصویر دستکاری شده دوباره برای آنها نمایش داده شده و از آنها درخواست میشد تا بگویند چه چیزی تغییر کرده و در کجای تصویر رخ داده است.
نتایج نشان داد افرادی که در ناحیهی لوب تمپورال میانی آسیب دیدهاند، شدیدا در تشخیص تصویر تغییریافته به مشکل برمی خوردند. به طورمشخص در گروه کنترل، شرکت کنندگان به طور میانگین نمرهی ۵/۱۶را از ۲۴ در تصاویر تغییریافته و ۵/۲۰ از ۲۴ را در تصاویر بدون تغییر کسب کردند. افراد گروه آزمایش تنها ۴/۸ تغییر و ۴/۱۸ تصویر تکراری را تشخیص دادند. همچنین گروه کنترل درصد اطمینان بیشتری در پاسخهای صحیح نسبت به غلط داشتند در حالی که این آمار در گروه آزمایش یکسان بود. در گروه آزمایش تنها در ۸/۱۰ تصاویر دستکاری شده توانستند تصویر دستکاری شده را پیدا، تغییر را مشخص و محل آن را تعیین کنند در حالی که این آمار در گروه کنترل ۴/۶۰ درصد بود.
متوجه شدن هر سه ویژگی را در این تست "دانش استوار" مینامند. در هر دو گروه کنترل و آزمایش براساس نتایج ردیابی چشم چشمها تنها زمانی که فرد دارای این "دانش استوار" بود، روی محل تغییر میرفت. این نشان میدهد که براساس اظهارات اسمیت و اسکوئر، "اثر دستکاری" بر اساس عملکرد حافظهی آگاهانه است. این حرکت چشمها نشان میدهد که اطلاعات آگاهانه بعد مهمی از حافظهی توصیفی بوده و هیپوکامپ پشتیبانی این جمع آوری اطلاعات را برعهده دارد.
اسمیت بیان داشت:"یافتههای ما نشان میدهند که آگاهی از گذشته، ویژگیای حیاتی و استوار مربوط به حافظهی مرتبط با هیپوکامپ است".
در آخر اسکوئر میگوید:"اینکه حافظه چگونه کار میکند میتواند به پزشکان در مواجه با بیماران دارای اختلالات حافظه کمک کند. پژوهشگران اغلب میگویند مادامی که شما ندانید یک ماشین چگونه کار میکند، نمیتوانید آن را تعمیر کنید. هرچقدر که ما بیشتر در مورد حافظه یاد میگیریم، گامی رو به جلو در جهت تشخیص، پیشگیری و درمان بیماریها و اختلالات حافظه برمیداریم".
مترجم: علیرضا نوری، دبیر کارگروه نوروفیزیولوژی شاخه دانشجویی نقشه برداری مغز
منبع: neurosciencenews
نوشته های مرتبط