
بیوگرافی:
مدرک دکترای تخصصی در زمینه ی علوم کامپیوتر(هوش مصنوعی) را در سال 1998 از ایالات متحده آمریکا دریافت کرد، اما متوجه شد به هوش شبکه ای بیشتر علاقه مند است. وی دو مدرک پسا دکتری از دانشگاه کمبریج و آکسفورد انگلستان در یافت کرد. در این دو دانشگاه در زمینه ی تصویربرداری عصبی و تحریک مغناطیسی فرا جمجمه ای آموزش دید. در اکسفورد جایزهی Wellcome Career Development و همچنین موقعیت هیئت علمی در عصب شناسی بالینی را قبل از موقعیت فعلی در پسا دکتری تخصصی روانشناسی در دانشگاه UCL دریافت کرد. سابقه ی رسمی وی در زمینه ی محاسباتی به شدت بر برنامه ی تحقیقاتی او موثر بوده است از این جهت که در آن مضمون اصلی ثابت ،درک عملکردهای شناختی و عصبی در قالب تبدیل اطلاعات در هر سطح، از زیست شناسی پایه تا شناخت و رفتار است. او به ویژه علاقه مند به پردازش زبانی و ارتباط آن با دیگر سیستم های شناختی،حرکتی و حسی است.
چکیده:
الزامات اخلاقی ارتباط علوم اعصاب با عرصه ی کسب و کار
کتاب اندیشیدن سریع و آهسته نوشته ی دنیل کانمن ، نگرش کسب و کار به سمت فضای آکادمی را دچار تغییری بنیادی کرد، ما دیگر (یا حداقل نه کاملا!) از بالای برج عاجمان درمورد مسایل غیر قابل توصیف بحث نمیکنیم. در عوض تبدیل به افرادی با مهارت های ارزشمند شده ایم که میتوانند مستقیما از بخش های اقتصادی بهره ببرند. در حال حاضر بازشناسی گسترده وجود دارد که مطابق آن "گروه های متمرکز"، بینش محدودی را در درک رفتار مشتری ایفا می کنند و عوامل ناخودآگاه مانند احساسات، ابتکارات و سوگیری ها همگی نقش مهمی در تصمیم گیری ایفا می کنند. توانایی استفاده از ابزارهای علوم اعصاب شامل الکتروانسفالوگرافی (EEG)، تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) و بیومتریک ها برای اندازه گیری این اثرات مخفی بسیار جذاب است و شرکت های بازاریابی عصبی ارایه دهنده ی این خدمات را متولد کرده است. اما چگونه صنعت این نیازها را بر آورده می سازد؟ من استدلال میکنم که شرکت های بازاریابی شبکه ای اغلب جهت ایجاد بینش معتبر با شکست موجه می شوند و این مسئولیت جامعه دانشمندان علوم اعصاب است که از طریق مشارکت دانشگاهی- شرکتی با صنعت در ارتباط باشند. اگر ما عدم حضور خود را در این عرصه انتخاب کنیم، باید بپذیریم که این جای خالی حتی با افراد آموزش ندیده که شبه علم را دنبال می کنند پر خواهد شد و نتایج فاجعه باری را نه تنها برای صنعت بلکه به صورت عمومی تر برای جامعه رخ خواهد داد. در طرف مقابل، زمانی که ما درگیر این عرصه می شویم بینش های علمی معتبر و در عین حال ارتقا مهارت جامعه ی کسب و کار و حرکت علوم اعصاب به کار برده شده به سمت سطح بهره وری را فراهم میکنیم. در نتیجه یک ضرورت اخلاقی برای درگیر شدن با عرصه کسب و کار جهت اطمینان از استفاده ی مسئولانه از علمی که خود توسعه داده ایم بر دوش ما دانشمندان علوم اعصاب است.

بیوگرافی:
دکتر حامد اختیاری، که در کنکور سراسری در بین بیش از 350هزار داوطلب، رتبه 11 را کسب کرده بود، به عنوان دانشجوی پزشکی، در دانشگاه علوم پزشکی تهران- رتبه یک دانشگاه های علوم پزشکی کشور- به تحصیل پرداخت. رویارویی روزمره با افرادی که دچار اختلالات SUD شده بودند، ایشان را به نوروساینس و اختلالات شناختی مرتبط با SUD علاقه مند کرد. او اولین کمک هزینه پژوهش خود در این حوزه را در سال 2000 دریافت کرده، و اولین مقاله ی علمی خود را با عنوان " نقش کورتکس پره فرونتال در تصمیم گیری های خطرناک" در سال 2001 به چاپ رساند. او در سال 2004 با پایان نامه ای در رابطه با تصمیم گیری خطرناک و رفتار بدون فکر، فارغ التحصیل شد. بلافاصله، در مرکز ملی مطالعات اعتیاد ایران INCAS مشغول به کار شد، و آزمایشگاه عصبی-شناختی خود را در سال 2005 راه اندازی کرد. او همچنین در سال 2010 یک برنامه تحقیقاتی در موسسه مطالعات علوم شناختی ICSS را در تهران آغاز کرد که " Translational Neuroscience Program" نامیده می شد. دکتر اختیاری در سال 2011 در مقطع دکترای تصویربرداری عصبی در دانشگاه علوم پزشکی تهران پذیرفته، و پروژه ی پایان نامه ی خود را در مورد مبانی عصبی مهار پاسخ به وسیله ی fMRI آغاز کرد. سپس، برای مقطع فوق دکترا به آمریکا مهاجرت کرده، و در همین زمینه با دکتر مارتین پاولوس، در موسسهی تحقیقات مغزی لوریت LIBR به همکاری پرداخت. او در سال 2018 به جایگاه associate investigator در LIBR ارتقاء درجه پیدا کرد.
چکیده:
فضای پارامتری متدولوژیک در ترکیب tES و fMRI: از مکانیزم تا پیش بینی
ترکیب تکنیک های تحریک مغزی غیرتهاجمی و روش های تصویربرداری عصبی این امکان را برای محققان فراهم کرده است که پا را از یافتن ارتباطات همبستگی بین فعالیت مغزی و رفتاری فراتر بگذارند. تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی fMRI در ترکیب با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای tES به محققان کمک کرده است که اثرات tES را فراتر از ناحیه ی تحریک شده و مکانیزم هایی که tES از طریق آن تغییراتی در سیستم عصبی ایجاد می کند، درک کنند. برای بررسی میزان تنوع فضای پارامتری متدولوژیک(MPS) tES-fMRI ، من میخواهم درباره ی مطالعات tES-fMRI و فضای پارامتری متدولوژیک آن ها، در کنار تجارب شخصی خود در این حوزه، صحبت کنم. بر اساس نقش fMRI در این زمینه، مطالعات tES-fMRI به گروه های بررسی مکانیزم، پیش گویی کننده، و تعیین مکان الکترودها دسته بندی می شوند. من قصد دارم دلایل بالقوه ی چگونگی تنظیم فعالیت و ارتباطات tES، فراتر از ناحیه ی تحریک شده، مخصوصا در تحریک پره فرونتال را بیان کنم. توانایی ها و کاربری های بالقوه و چالش های این حوزه برای رسیدن به دستورالعمل های توافقی، برای هماهنگ کردن MRS در مطالعات آتی نیز به بحث و بررسی گذاشته خواهد شد.

بیوگرافی
دکتر رضا خسروآبادی فارغالتحصیل دکتری مهندسی کامپیوتر از دانشگاه تکنولوژی نانیانگ سنگاپور میباشند. پس از دوره دکترا، ایشان دو سال دوره پسادکترای تصویربرداری تلفیقی مغز را در دانشکده پزشکی دانشگاه دوک و دانشگاه ملی سنگاپور و سپس یکسال دوره پسادکترای مدلسازی کارکردهای عالی شناختی را در دانشگاه شهید بهشتی سپری کردند. ایشان در حال حاضر استادیار پژوهشکده علوم شناختی و مغز دانشگاه شهید بهشتی در گروه مدلسازی شناختی میباشند. ایشان در پروژههای متعدد ملی و بینالمللی شرکت داشته که حاصل آن تألیفاتی چند در قالب مقالات علمی در مجلات و کنفرانسهای معتبر بینالمللی میباشد. زمینه تحقیقاتی ایشان بیشتر در خصوص پردازش سیگنالها و تصاویر مغزی و استفاده از روشهای مدلسازی محاسباتی برای بررسی فرآیند رشد و اختلالات عصب تحولی میباشد.
چکیده:
بررسی تغییرات ساختاری و عملکردی مغز در حین رشد نرمال بسیار حائز اهمیت است که موجب شده است مطالعات بسیاری در این خصوص با استفاده از روشهای تصویربرداری مغز صورت پذیرد. در این راستا علاوه بر بررسی مکانیزم رشد نرمال سیستم عصبی، به انحرافهای موجود در مسیر طبیعی که منجر به اختلالات عصبی رشدی میگردند نیز توجه ای خاص دادهشده است. بیشک اینگونه مطالعات کمک شایانی به تشخیص در مراحل اولیه و در نتیجه درمان مؤثرتر اختلالات خواهند نمود. در همین راستا مطالعاتی نیز در پژوهشکده علوم شناختی و مغز دانشگاه شهید بهشتی صورت گرفته است که یافتههای آن در این سخنرانی در اختیار محققان کشور قرار خواهد گرفت.

بیوگرافی:
دکتر خلیق رضوی یکی از بنیان گذاران و مدیر علمی ارشد Cognitive ltd انگلستان می باشد، و سمت استادیاری نوروساینس موسسه ی رویان، گروه علوم مغزی و شناختی، را نیز عهده دار است. ایشان در سال 2014، از دانشگاه کمبریج، واحد علوم مغزی و شناختی، فارغ التحصیل شده است. پس از آن، به عنوان پژوهشگر فوق دکترا در آزمایشگاه علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی (CSAIL) دانشگاه MIT آمریکا، به مدت 3 سال مشغول به کار شد. در این مدت ایشان به مطالعه ی مغز انسان از طریق مدل های محاسباتی و تکنیک های تصویربرداری مغزی مشغول بوده است.
چکیده:
بررسی دقیق مغز در سالخوردگی: استفاده از هوش مصنوعی برای شناسایی زودهنگام نقایص شناختی، در بیماران مبتلا به دمانس
علیرغم پیشرفت بسیار در زمینه توسعه بیومارکرها برای تشخیص دمانس، هنوز این بیومارکرها راه زیادی تا تبدیل شدن به ابزارهای تشخیصی زودهنگام دارند و دلیل این امر محدودیت در حسایت، مسائل مالی و راحتی دستیابی به آن است. من یک ارزیابی شناختی یکپارچه (ICA)، در 5 دقیقه، به صورت خودکار، به عنوان یک آزمون کامپیوتری که کاملا مستقل از زبان، پیش زمینه ی فرهنگی و سواد مطالعاتی باشد، ارائه خواهم داد. روش ICA با هدف قرار دادن دامنه شناختی که در مراحل اولیه ی بیماری تحت تاثیر قرار می گیرند ( مخصوصا قبل از بروز نشانه های مربوط به ضعف حافظه) و همچنین با استفاده از هوش مصنوعی برای تحلیل داده های دموگرافیک و بالینی چند بعدی برای بهبود مداوم قدرت پیش بینی سیستم، محدودیت های استاندارد ارزیابی را رفع می کند.
در یک مطالعه ی fMRI مبتنی بر انجام وظیفه مشخص، ما درمی یابیم که وظایف ICA نواحی از مغز را درگیر می کند که در زمره ی اولین نواحی تاثیر پذیر از پاتولوژی تاو می باشند.ICA همچنین ارتباط زیادی با NfL و شدت نقایص شناختی از خود نشان می دهد. این آزمون همچنین از نظر آزمون مجدد نیز بسیار قابل اطمینان است و هیچ سندی مبنی بر تعصب در یادگیری از خود نشان نداده و دقت بالایی در شناسایی نقایص شناختی از خود نشان می دهد ( AUC=94% در 239 بیمار).
پلت فرم ICA می تواند تاثیر قدرتمندی بر روی تشخیص دمانس و پژوهش در این حوزه در مقیاس های بزرگ بگذارد. با استفاده از مزیت های ابزارهای هوش مصنوعی جدید ( برای مثال پلت فرم ICA) با توانایی بالقوه این سیستم ها در شناسایی شرایط سلامت به صورت زودهنگام، اکنون تمرکز محققان باید بر روی درمان مراحل اولیه بیماری ها ( در مقابل تلاش برای درمان مراحل آخر ) قرار گیرد. این امر می تواند به طور اساسی مسیری که صنعت و پژوهش در آن فعالیت می کنند را به سمت مراقبت های بیشتر پیشگیرانه تا درمانی، تغییر دهد.

بیوگرافی:
دکتر رضا رسمتی استاد تمام گروه روانشناسی دانشگاه تهران است. او مدرک پزشکی خود را از دانشگاه علوم پزشکی تهران، در سال 1996 و تخصص روانپزشکی خود را از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در سال 2002 کسب کرد. ایشان سپس به عضویت هیئت علمی گروه روانشناسی دانشگاه تهران درآمد. زمینه های پژوهشی ایشان شامل علوم اعصاب بالینی و کاربردهای فناوری های جدید برای درمان اختلالات ذهنی می باشد. ایشان اولین مرکز علوم اعصاب بالینی ایران را در سال 2007 پایه گذاری کرد. این مرکز با رویکرد فناورانه به ارزیابی و درمان اختلالات روانی می پردازد.
چکیده:
اثرگذاری و پیش بینی کننده های بالینی پاسخ به درمان های rTMS در بیماران مبتلا به OCD مقاوم به درمان
علیرغم نتایج امیدوار کننده کلی، اثرگذاری rTMS در بیماران مبتلا به OCD یکسان نیست. آگاهی درباره ی پیش بینی کننده های بالینی پاسخ rTMS به اثر گذاری و نرخ پاسخ دهی به درمان در این کیس ها کمک می کند. ما اثرگذاری rTMS را در کورتکس پشتی جانبی پره فرونتال DLPFC یا ناحیه ی حرکتی مکمل SMA را در 65 بیمار مبتلا به OCD بررسی کردیم. این بیماران برای درمان به وسیله ی rTMS در بازه زمانی جولای 2015 تا می 2017 انتخاب شده بودند. نتایج بدست امده از مقیاس یل-براون Y-BOCS و فهرست افسردگی و اضطراب بک BAI, BDI-II پیش و پس از 20 جلسه درمانی rTMS ارزیابی شدند. ارقام بدست امده از آزمون های Y-BOCS، BAI و BDI-II به طور قابل ملاحظه ای پس از درمان rTMS کاهش یافته بودند. مکان تحریک ( DLPFC و یا SMA ) تاثیر چندانی در نتیجه ی درمان نداشته است. علی الخصوص 46.2 درصد بیمارانی به rTMS پاسخ دادند، با حداقل 30 درصد کاهش در نمره ی آزمون های Y-BOCS مواجه شدند. عامل پیش بینی کننده ی دموگرافیک قابل ملاحظه ای در این پژوهش یافت نشد. تداخلات ناشی از وسواس و مقاومت دربرابر اجبار تنها پیش بینی کننده های بالینی پاسخ به درمان rTMS بودند که می توانستند به طور قابل توجهی عدم نتیجه گیری به درمان rTMS را پیش بینی کنند. بیمارانی که افکار تداخلی و ناخوانده کمتری دارند احتمالا پاسخ بهتری به درمان rTMS نشان خواهند داد.

بیوگرافی:
بخش جراحی مغز و اعصاب،بیمارستان لقمان حکیم، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
ایشان فعالیت های پژوهشی در زمینه جراحی مغز و اعصاب به ویژه در جراحی آندوسکوپی تومورهای قشری مغز و هیپوفیز و جراحی قاعده جمجمه انجام داده اند. حدود 83 مقاله ی علمی ایشان در نشریات داخلی و بین المللی پزشکی به چاپ رسیده است.
ایشان همچنین عضو انجمن های تخصصی جراحی مغز و اعصاب از جمله انجمن جراحان مغز و اعصاب آمریکا می باشند.
چکیده:
تصویربرداری عملکردی تشدید مغناطیسی (fMRI) و تصویربرداری تانسور دفیوژن (DTI) به شکل فزاینده ای در برنامه ریزی های قبل از جراحی رایج می شوند چرا که تشخیص غیر تهاجمی نواحی عملکردی مهم که درگیر در وظایف شناختی از پیش تعیین شده هستند و ردیابی باند های فیبری ماده سفید را امکان پذیر می کنند.
در این مورد ما از این روش ها بر روی فضای رابین-ویرشو (موارد خیلی نادر) و چند مورد از قشرهای حسی درگیر در بیماران دارای تومور استفاده کردیم. استفاده از این روش ها اجازه ی ارزیابی ویژگی های شناختی و حسی و درک درگیر بودن مسیر ماده سفید را به ما می دهد و ما را در رسیدن به جداسازی دقیق تر ضایعات یاری می کند.

بیوگرافی:
دکتر میر شهرام صفری فارغالتحصیل رشته فیزیولوژی از دانشکده پزشکی دانشگاه تربیت مدرس میباشد و به مدت 4 سال بهعنوان research scientist در موسسه دانش مغز ریکن ژاپن مشغول به تحقیق بوده است و در حال حاضر بهعنوان عضو هیئتعلمی در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی سرپرستی آزمایشگاه دینامیک مدارهای عصبی قشری را بر عهده دارد. زمینه کاری ایشان بیشتر در حیطه پردازشهای حسی، سیستم بینایی، سیستم شنوایی، پلاستیسیته عصبی، نقشهبرداری فعالیتی از شبکههای عصبی، حافظه، درد، پاداش و اعتیاد با تکنیکهای الکتروفیزیولوژی، اپتوژنتیک و تصویربرداری سیستم اسکن لیزر دو فوتونی بوده است.
چکیده:
سیستم سروتونینی چگونه نقشه فعالیتی قشر بینایی را تغییر میدهد؟
سیستم بینایی بهطور وسیعی برای بررسی عملکرد سیستمهای حسی مغز و همچنین درک مبانی عملکرد مدارهای عصبی مورد مطالعه عصب شناسان قرار گرفته است. رویکرد پروژههای بررسی نقشههای ساختاری و عملکردی، شناسایی دقیق سیستم بینایی بهعنوان یکی از اولویتهای اولیه میباشد. نقش سیستم سروتونینی در تنظیم خلق، خواب و سایر عملکردهای فیزیولوژیک شناختهشده است ولی مطالعات محدودی در مورد نقش این سیستم در پردازش حسی صورت گرفته است. نقش این سیستم در پردازش اطلاعات در نواحی مختلف قشر حس بینایی و نحوه تأثیر آن در ادراک و شناخت سؤال اصلی تحقیق ماست. برای این منظور ما از رویکردهای مختلف دستکاری الکتریکی، دارویی و اپتوژنتیک سیستم سروتونینی در حین ثبت داخل سلولی از نورونهای قشر بینایی در حیوان زنده (تکنیک پچ کلمپ سلول کامل در حیوان زنده) در حین دریافت محرکهای حسی بینایی برای بررسی دقیق این نقش تعدیلی استفاده کردیم. نتایج این تحقیق نشان میدهد سیستم سروتونینی نقش مهمی در تعدیل دینامیک مدارهای عصبی قشری داشته و وابسته به نوع نورون، لایه قشری و نوع گیرنده سروتونینی در حالتهای متفاوت فعالیت خودبهخودی یا برانگیخته، روی ورودی زیر آستانهای پتانسیل غشای نورونی و خروجی پتانسیل عمل آنها نقشهای تعدیلی متمایزی را ایفا میکند.

دبیرستاد توسعه فناوری لیزر، فوتونیک، ساخت و مواد پیشرفته
بیوگرافی:
دکتر حمید لطیفی متولد 1958 در تهران، یکی از پیشگامان اپتیک و لیزر و رشته فوتونیک در ایران است.
ایشان بعد از گذراندن تحصیلات اولیه در تهران برای ادامه تحصیل پیش از انقلاب به آمریکا سفر کرد و در سال ۱۹۸۲ میلادی مدرک لیسانس خود را از California State University at Hayward اخذ کرد و سپس در سال ۱۹۸۶ میلادی مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشته فیزیک از دانشگاه New Mexico State University at Las Cruces دریافت کرد.
دکتر لطیفی به مدت یکسال در دانشگاه Colorado State University مشغول به تحقیق شد و پس از آن در دانشگاه سابق خود New Mexico State University به تحقیقات خود ادامه داد. وی پس از ۱۴ سال به ایران بازگشت و در دانشگاه شهید بهشتی مشغول به تدریس در رشته فیزیک اتمی و مولکولی شد.
ازجمله فعالیتهای ایشان تأسیس پژوهشکده لیزر و پلاسما در دانشگاه شهید بهشتی و ایجاد رشته جدید فوتونیک برای اولین بار در ایران میباشد.
وی اکنون در پژوهشکده لیزر و پلاسمای دانشگاه شهید بهشتی دارای آزمایشگاههای پیشرفته نوری در زمینههای تصویربرداری نوری از مغز (نوروفوتونیک)، سنسورهای فیبر نوری، میکروفلوئیدیک، MEMS and MOEMS، لیزر CO2، هولوگرافی و تلههای نوری میباشد.
چکیده:
تصویربرداری نوری مغز
در چند سال اخیر تصویربرداری از مغز توجه زیادی را به خود جلب کرده است. روشهای نوری مختلفی برای تصویربرداری از مغز وجود دارد. در این سخنرانی مروری بر برخی از فعالیتهای انجامشده در این زمینه در آزمایشگاه تصویربرداری اینجانب ارائه خواهد گردید.
یکی از روشهای تصویربرداری نوری مغز استفاده از رنگدانههای حساس به ولتاژ میباشد که VSD نامیده میشود. در این روش تغییرات در پتانسیل غشای نورونهای سطح مغز با مطالعه تغییرات در شدت فلورسانس اندازهگیری میشود. در روشی دیگر با مطالعه تغییرات در بازتاب نور از سطح مغز اطلاعاتی در رابطه با تغییرات اکسیژن خون سطح مغز به دست میآید. این روش تصویربرداری از سیگنالهای ذاتی مغز یا IOS نامیده میشود. جریان خون در رگهای ریز مغز را میتوان با استفاده از روشی تحت عنوان تصویربرداری اسپکلی اندازهگیری کرد.
دو روش کلی تصویربرداری دیگر بانامهای تصویربرداری کانفوکال و فوتوآکوستیک که کاربردهای زیادی در تصویربرداری بیولوژیکی دارد نیز در حال انجام است که در این سخنرانی به آنها اشاره خواهد شد. روش کانفوکال قادر است بهصورت سهبعدی از نمونههای فلورسانسی تصویربرداری کند. از این سیستم میتوان برای تصویربرداری از نورونهای مغزی بهصورت سهبعدی استفاده کرد. روش تصویربرداری فوتوآکوستیک نیز امکان تصویربرداری سهبعدی از تغییرات اکسیژن خون مغز را برایمان میسر میکند.

برخی از سوابق علمی و مدیریتی
- PhD نوروفیزیولوژی از دانشگاه کلمبیا – میسوری امریکا
- پسا دکترا در بخش نورولوژی و نوروفیزیولوژی بیمارستان آلفرد کروپ – اسن آلمان غربی
- پسا دکترا در گروه فارماکولوژی دانشکده پزشکی دانشگاه UCL لندن – انگلستان
- مدیر گروه فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
- رئیس مرکز تحقیقات علوم اعصاب دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
- عضو پیوسته فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران
- رئیس انجمن فیزیولوژی و فارماکولوژی ایران
چکیده:
کاربرد fMRI تحقیقات علوم اعصاب بر روی حیوانات
تصویربرداری fMRI دارای گستره وسیعی از کاربری ها در تحقیقات مربوط به علوم اعصاب است. مغز ما شبکه ای ست که از بخشهایی تشکیل شده که از نظر آناتومی از یکدیگر جدا، ولی از نظر عملکرد به یکدیگر متصل هستند و دائما در حال به اشتراک گذاری اطلاعات با یکدیگرند. تصویربرداری fMRI ابزاری برای مطالعه ی ارتباطات عملکردی نواحی مغزی در دوران سلامت یا بیماری ست. این تکنیک در مدل های حیوانی نیز برای مطالعه ی کارایی درمان های دارویی جدید در هردو زمینه ی علوم اعصاب پایه و تحقیقات پیش بالینی به کار می رود. همچنین با این تکنیک ما میتوانیم اثر برخی مداخلات مانند ایجاد جراحات در نواحی مشخصی از مغز حیوانات را بررسی کنیم.
در این سخنرانی، ما به شما نشان خواهیم داد که چگونه مطالعات بر روی حیوانات کوچک با استفاده از fMRI ( که یک ابزار تصویربرداری in vivo محسوب می شود) درهای جدیدی را در پژوهش های علوم اعصاب بر روی محققان باز می کند.

بیوگرافی:
دکتر سید حمیدرضا نقوی بورد تخصصی خود را در رشته روانپزشکی از دانشگاه علوم پزشکی تهران دریافت کرد و در پی فراغت از تحصیل بهعنوان عضو هیئتعلمی گروه روانپزشکی در بیمارستان روزبه وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران مشغول به کار شد. او بعداً ضمن دورههایی از همکاری با دانشگاه اومئو در سوئد و دانشگاه تورکو در فنلاند با شیوههای تصویربرداری کارکردی مغز نیز آشنا شد. دکتر نقوی به مطالعه آگاهی، کارکردهای شناختی و همچنین نقایص شناختی بیماران دچار اختلالات روانپزشکی علاقه دارد و پژوهشهایی را در این زمینهها به انجام رسانده است.
چکیده:
معنی به عنوان پایهای برای معماری مغز
مغز در ادبیات علوم شناختی عموماً به عنوان ابزاری محاسبهگر توصیف میشود. اما ذهن انسان، درعینحال، آکنده از انبوه معناهایی است که در مغز نشو و نما یافتهاند. در حقیقت، مغز بیش از آنکه وسیلهای برای محاسبه باشد، جایگاهی برای آفرینش انواع معانی است. برای آنکه شبکههای عصبی از عهده تولید معانی برآیند، باید قابلیتهایی فراتر از آنچه برای کار بر روی نمادهای ذاتاً بیمعنی ضروری است را دارا باشند. این شبکهها مانند هر شبکه طبیعی دیگر در جهان از برخی ویژگیهای بنیادین برخوردارند که ممکن است بتوان آنها را اساسی برای تکوین صورتهای گوناگون معانی در نظر گرفت. در این ارائه، من میکوشم تا اندیشههایی ابتدایی را در ارتباط با مدلی از معماری مغز به بحث بگذارم که بر محور آفرینش معانی استوارشده است. بر پایه این مدل، الگوی روابط موجود در میان اجزای هر شبکه عصبی، میتواند معرف معناهایی باشد که اجزای آن شبکه با خود حمل میکنند. بر این اساس، شناسایی واحدهایی از ساختار عصبی که اجزای متمایزی از معناها را در بردارند و بررسی الگوهای روابط آنها با یکدیگر، با استفاده از روشهای تصویربرداری، ممکن است به درک چگونگی ایجاد انواع محتواهای ذهنی بهنجار و نابهنجار در مغز کمک کند.

بیوگرافی
یک عصب شناس شناختی وعلاقه مند به فصل مشترک شناخت بصری و کنش. با استفاده از روش های رفتاری به بررسی فرآیند ورودی بصری با هدف کنش ها و با استفاده از MRI عملکردی به بررسی ویژگی های قشر آهیانه ی انسان که به صورت یک پل بین نواحی بصری و حرکتی مغز انسان عمل میکند می پردازد. مدرک پزشکی خود را از دانشگاه علوم پزشکی تهران و دکترای تخصصی خود را در روانشناسی شناختی از دانشگاه هاروارد اخذ کرد. در حال حاضر یک عضو تحقیقاتی در زمینه علوم اعصاب شناختی میباشد.
چکیده:
بازنمایی اشیا در مسیرهای بینایی پشتی- شکمی
پردازش چشمی اشیا عمدتا با مسیرهای بینایی شکمی مرتبط است و پاسخ به اشیا در مسیر پشتی انسان هنوز به خوبی مورد بررسی قرار نگرفته است. اخیرا شواهد فزاینده ای، وجود ویژگی انتخاب شکل را در مسیر پشتی پیشنهاد می کنند. ویژگی بازنمایی های شی در مسیر پشتی چیست؟ و چه تفاوتی با ویژگی های مسیر شکمی دارند؟ در اینجا ما با استفاده از تحلیل الگوی چند وکسل fMRI، بازنمایی های شی را در نواحی چند گانه مغز انسان شامل نواحی پشتی،شکمی و قشر اولیه بینایی بررسی می کنیم. دریافتیم که نواحی مسیرهای پشتی مانند نواحی مسیر های بینایی شکمی و برخلاف قشر اولیه بینایی، پاسخ هایی به اشیا را نشان میدهند که توانایی تحمل تغییرات در موقعیت، اندازه، ویژگی های سطح پایین و وظایف سطح بالا داشته باشند. مقایسه مقادیر تشابه گروهی اشیا در مغز، دو مسیر مجزا برای پردازش اطلاعات اشیا را آشکار کرد، یکی در مسیر پشتی و دیگری در مسیر شکمی. به طور کلی این نتایج نشان میدهد که در انسان پاسخ های سطح بالا به اشیا در مسیر پشتی وجود دارد که ویژگی های مجزا از پاسخ ها در مسیر شکمی را نشان میدهد. این نتایج موجب بازنگری در درک ما از این دو مسیر بینایی می شود.